به نام تنها پناهده اشفتگان دیار سرنوشت
مرا در بیستون بر خاک بسپارید تا شبها غم بی هم زبانی را برای کوهکن گویم.
بگویم عاشقم،دیوانه ام،بی همدمم، مستم،نمی دانم کدامین حال وروز خویش را گویم
تو می ایی به بالینم ومی امدم که در خاکم خوش امد گویمت اما در اغوش کفن کویم
ودر اخر فریاد خواهی زد
خدایا عاشقت
دیوانت ونیازمندت هستم
هم اکنون به قلبم بیا
ومی دانم انجا که تو هستی سبز است سبزتر از هر جایی ست
سلام پایانی.......
یه گله...........
دل نوشته ای فقط برای خدا......
چی بگم....
به نام تنها پناهده اشفتگان دیار سرنوشت
[عناوین آرشیوشده]